منطقهای که چینیها آنرا ” سیمکیانگ یا سیمجیانگ ” مینامند یا منطقهی ” اویغور ” نشین چین، پکن خیلی کوشش کرده است که جمعیت سیمکیانگ را با مهاجرت دادن روستاییان ” هان ” به منطقهای با جمعیت مسلمان کمتر تبدیل کند مهم اینکه منطقه، منابع طبیعی مهمی دارد و پکن مصمم است که کنترل کامل این منابع طبیعی را در دست نگه دارد هر چند وقتیکه معاملات کلان واشنگتن با پکن با مانع مواجه میشود کاخ سفید ناگهان از خواب بیدار میشود و آوای حقوق بشر اقلیتها را در چین سر میدهد و در آن میان اویغورها جای ویژهای دارند اول تصویر خود را تصحیح کنیم چهل و پنج درصد جمعیت چین، زبان مادریشان چینی نیست به عبارتی اقلیتهای تشکیل دهنده چین، اقلیتهای مهمی هستند و بهطور طبیعی پرچم دفاع از اقلیتهای چین را بلند کردن در واشنگتن مسولین چین را عصبانی میکند اکنون دولت ترامپ فقط نمیکوشد که صحبت از اقلیتها در چین بکند بلکه کاملا از سر فرصت طلبی و برای تقویت موضع مذاکراتی خود در امور تجاری مساله اقلیتها در چین را به یک مساله اصلی روابط فیمابین با برخی کشورها کرده است تا از طریق آنها به پکن فشار وارد آورد.
اویغورها در بیست سال اخیر گرایشات سیاسی مختلفی را اتخاذ کردهاند زمانی خود را شاهد پانتورکیزم نشان داده و پرچم ترکیه را در سراسر آسیا نمایندگی میکردند، زمانی با دولت ایران نزدیکیهایی کردند و ظاهرا امروز مایلند مستقیما حمایت سیاسی ایلات متحده را برای خویش کسب کنند، ولی مشکل اویغورها در چند حیطه قابل بررسی است:
یک) محدود ماندن تفاضاهایشان به اعتراض به پکن و فقدان یک برنامه منسجم سیاسی به همین دلیل نیز دلالان سیاسی به راحتی خریدارشان میشوند.
دو) هیچ برنامه صریح اقتصادی از جانب اویغورها به ویژه در زمینه منابع طبیعی تاکنون ارائه داده نشده است.
سه) غایت گفتمان سیاسیشان مظلوم گرایی در برابر اقدامات پکن است.
این شرایط برنامه روشنی را برای نهضت استقلال طلبانه اویغور نه فراهم میکند و نه در فراهم آمدنش کمک میکند این دادهها دلسوزیهای دولت ترامپ برای اویغورها را مشکوک مینمایاند بلندی صدای بلندگوهای بینالمللی واشنگتن در صحنه بینالمللی تغییری در ضعفهای اویغورها نمیدهد، پایگاه اجتماعی محکم ضرورت یک حرکت حق طلبانه است به نظر میآید که پایگاه اجتماعی دولت چین از گروههای کنشگر اویغور محکمتر است.
مشکل ایالات متحده در مطرح کردن مسائل اخلاقی در صحنه بینالمللی به مثابه یک معیار مهم این است که دولتمردان آمریکایی یک اصل پایهای اخلاق را نمیشناسند و یا نمیخواهند به یاد نگه دارند اخلاقیات اصولشان ارزشمند است، اگر به صورت جهان شمول و همسان در نظر گرفته شده و به اجرا گذاشته شود به محض اینکه اصول اخلاقی را به طور دلخواه در برخی موارد به کار ببریم و در برخی موارد به کار نبریم ارزش اصول اخلاقی بودنشان را از دست میدهند و نمیتوان به چین در رابطه با عدم رعایت حقوق اویغورها ایراد گرفت در حالیکه به عربستان سعودی در قبال عدم رعایت حقوق هیچ کس ایرادی گرفته نشد پس در چنین حالتی روشن است که اصل اخلاقی تاکید شده بیشتر یک استدلال تبلیغاتی است و کوشش دیپلماتهای امریکایی در بسیج کردن پر جمعیتترین کشورهای مسلمان بزرگ جهان مثل اندونزی و پاکستان به منظور ترغیبشان به موضع گیری علیه پکن به همین دلیل با شکست مواجه گردید. اخلاقیات یک بام و دو هوا را نمیپذیرد.