هرکسی در وجود خود اشباحی دارد که از تفکرات و تخیلات انسان منشاء میگیرند و این اشباح هنگامی که عاشق یا معشوق از یار خود جدا میشود در وی درگیری ایجاد میکند و سبب این میشود که گفتمان انسان تغییرکند.
عاشق و معشوق هر کدام باید اشباح طرف رابطه خود را بشناسد و بداند معشوقش از چه چیزی وحشت دارد و در جهت برطرف کردن این اشباح عمل کند، به معشوق اعتماد به نفس بدهد و ارزشهای او را بالا ببرد و تواناییهای او را تشویق کند تا علاوه بر اینکه وجود خود را به یارش دلداری میدهد، او را در جهت رفع اشباح وجودی کمک کند.
عاشق و معشوق هر یک به نوبه خود در رابطه عشق چیزی را تجربه میکنند که مانند آنرا هیچوقت تجربه نکرده است و این تجربه در وجود او ماندگار خواهد بود. اما در این رابطه عاشق یا معشوق با توجه به ماهیت وجودی خود به پستیها و بلندیهایی برمیخورد و با خود کلنجار میرود تا بتواند این پستیها و بلندیها را برای خویش هموار سازد که این نگرانی ها و پستی بلندیها در وجود انسان اشباح میسازند.
عاشق باید متوجه اشباح معشوقش باشد.