حیطه‌های جدید اقتصاد

 

اوکسفام یک نهاد مردمی بین‌المللی است، در سال ۲۰۱۸ پژوهشی انجام داد که نتایج آن، در آن زمان حیرت‌انگیز بود و مهم اینکه در شش سال اخیر نتایج جدید داده‌های سال ۲۰۱۳ را تایید می‌کند. مثلاً در ماه ژانویه ۲۰۱۷ بازهم اوکسفام گزارش اقتصادی از نابرابری‌های جهان داد طبق این گزارش ثروت خانوارهای دنیا ۲۴۱ تیریلیون دلار است که از این رقم فقط یک درصد جمعیت کره خاکی ۱۱۰ تیریلیون دلار را در اختیار دارد جالب است این نکته را هم در نظر بگیریم که ثروت ۸۵ نفر ثروتمندترین انسان‌های کره خاکیمان برابر است با ۵۰ درصد کل ثروت مردم کره خاکی وقتی این داده‌ها برملا شد کنفرانس اقتصاد جهانی سال ۲۰۱۴ رسما اعلام کرد که بزرگترین خطر اقتصاد جهانی گسترش نابرابری‌های درآمد است باز برای هوشیارتر کردن ما آمار جدید می‌گوید که ثروت هشت نفر از ثروتمندترین مردم دنیا مساوی با ۳/۶ میلیارد دلار است و این به این معنا است که این رقم برابر با ثروت ۵۰ درصد مردم این کره خاکی است و آنچه که نگران کننده است اینکه این اختلاف بین آنان که دارند و آنان که ندارند هر روز بیشتر می‌شود اشتباه خواهد بود. اگر حیطه این نابرابری‌ها را فقط اقتصادی فرض کنیم کاملا روشن است که تبعات این نابرابری‌های اقتصادی حیطه آموزش و پرورش و سلامت را نیز در برمی‌گیرد و این مجموعه بخش زیادی از چالش‌های بشریت امروز را به ما نشان می‌دهند اهداف توسعه پایدار که برنامه تصویب شده توسط صد و پنجاه کشور عضو سازمان ملل می‌باشد یکی از مقاصدی که برای خود تعیین کرده است یافتن راه‌حل برای این شرایط دنیای امروز است اهداف توسعه پایدار جانشین یک بیانیه دیگر سازمان ملل است که با عنوان اهداف توسعه هزاره جدید مطرح شده بود و هفده هدف اساسی را برای بشریت تعریف نموده و از تمام اعضای سازمان ملل خواسته بود که بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ به این سمت حرکت کنند نهادهای مدنی، دولتی و بین‌المللی از سال ۲۰۱۵ یعنی در چهار سال گذشته مداوم گزارش می‌دهند که نه تنها نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی به سمت تقلیل و کمتر شدن حرکت نکرده و نمی‌کند بلکه هم در تک‌تک جوامع و هم در کل جهان این نابرابری‌ها در حال شدت یافتن هستند جالب اینجاست که یکی از امیدها و آرزوهای انسان‌های آگاه در نیمه دوم قرن بیستم این بود که رشد علوم و فن‌آوری که انسان‌ها در حال کوشش برای سامان دادن به آن هستند ابزاری اساسی برای تقلیل نابرابری‌ها خواهد شد در حالیکه امروز مشخص شده است کیفیت علوم و فن‌آوری که تولید می‌شود و نحوه تولید آنها خود به یکی از علل اساسی نابرابری اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است.
علم و فن‌آوری به صورت یکسان و مزونی رشد نمی‌کند و هر حیطه‌ای از رشد، از یک سو در کل جامعه و اقتصاد تاثیر می‌گذارد و از سوی دیگر در بخش‌هایی از علم نیز تاثیر می‌گذارد.
با ذکر چند مثال موضوع را روشن‌تر می‌کنیم:
۱)علوم طبیعی
معمولا امروز مجموعه شناخت‌هایی که می‌کوشد کلیتی را درباره همه چیز توضیح بدهد را علوم طبیعی می‌نامند. این علوم طبیعی شامل فیزیک، شیمی، بیولوژیک و غیره می‌باشد این علوم توجه خاصی به حیطه زندگی ما دارند و می‌کوشند آنرا بهتر درک کنند به همین دلیل هر از گاهی یک نظریه جدید یا جنبه‌هایی از نظریه جدید درباره جهان، هستی ارائه می‌دهند تا اصول کلی را روشن‌تر کنند انسان‌ها تا کنون کوشیده‌اند جریان زندگی را در درون خود و در محیط خود درک نمایند این ادراکات را انباشت کنند و برپایه‌ی چنین شناختی پیش‌بینی برای رشد این علوم طبیعی انجام دهند این ادراکات و داده‌ها فهم بشریت را از دنیایی که در آن زندگی می‌کنند تحول داده مضافا بر این ادراکات روش شناسی علوم طبیعی کمک فراوانی برای پیش‌بینی آینده پدیده‌های متعددی شده است.
۲)علوم ماورای طبیعه
گفتیم که علوم طبیعی یک تاریخ ۴/۶ میلیارد سال را بررسی کرده است برپایه‌ی این بررسی‌ها تاریخی را تدوین کرده است که با اتکا به آن تحولات ممکن فعلی و آتی را پیش‌بینی می‌کند آنچه که به علوم ماورا طبیعه خطاب می‌شود امروز شامل مهندسی
و آی تی که کاملا پدیده‌هایی که متفاوت از آنچه که در طبیعت موجود می‌باشد را تولید می‌کند به یک معنی به این رده تولیدات علم و فن‌آوری تولیدات مصنوعی خطاب می‌کنند یعنی آنچه که هرگز در طبیعت تولید نشده است و کاملا جدید می‌باشد می‌توان گفت که این یک حیطه اساسی علم و فن‌آوری با تبعات صنعتی، اقتصادی، فرهنگی و سامان‌یابی انسان‌ها می‌تواند بشود.
۳)علوم اجتماعی
به نظر می‌آید که گرایشمان بر این است که آنچه را که در طبیعت درک می‌کنیم به جامعه انسانی هم منتقل کنیم عاملی که این روند را تسریع می‌کند دقیق‌تر شدن اندازه‌گیری در علوم و فن‌آوری است اگر امروز دستگا‌های ضبط امواج‌ مغز انسانی، افق رشد نگاه مغزی یا عینیت بیشتر بخشیدن به فعالیت‌های مغز محبوبیت بیشتری یافته‌اند از طریق انتقال این روش‌های جدید علوم و فن‌آوری برای هر فرد را به کل حیطه جامعه بشری بسط می‌دهند. یکی از اهداف این تعمیم شیوه‌ها و دستاوردهای علوم و فن‌آوری به حیطه جامعه بشری امکان درآمدسازی‌های جدید در این حیطه‌ها است.
این منطق ثروت آفرینی هر چه بیشتر، از هر چیز که در بطن خود ایزاری دیدن انسا‌ن‌ها را شامل می‌شود در روند تحول خود به عاملی برای عمیق‌تر شدن فاصله بین قطب‌های اجتماعی و میزان دسترسی به نعمت‌های اجتماعی و بهره‌مندی از آنهاست.
دیگر، علم اقتصاد فقط شامل فعالیت‌های اقتصادی نمی‌شود بلکه مدعی است فراگیر همه زندگی می‌باشد.

لینک روزنامه جهان صنعت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *