نویسنده: پروفسور مجتبی صدریا
آقای “کارلوس گوسن” یکی از مدیران شرکت اتومبیل سازی رنوی فرانسه بود که بعد از خریدن بخشی از سهام شرکت نیسان به دلیل یک فروشندهی موفق بودن به مقام مدیر عاملی این شرکت یعنی نیسان درآمد . آقای “گوسن” شخصیتی با ابعاد زیادی از خودشیفتگی که منجر به خود نمایی میشد را دارا بود ، که این مسئله در فرانسه مشکلی نداشت اما نتیجهی همان خودشیفتگی اقای “گوسن” در ژاپن که فقط به عنوان یک مثال ؛ جشن عروسی خودش را با پول شرکت رنو در کاخ ورسای برگزار کرد که این مسئله برای جامعهی ژاپنی که از بروز دادن صریح ثروت خود جلوگیری میکند، شوک آور بود .زمانیکه همزیستی رنو و نیسان به مشکل برخورد و یکی از جنبههای این مشکل ، عدم تفاهم دو فرهنگ بود، ولی مسئله فقط این نبود . اقای “گوسن” در استراتژی خودش در شرکت نیسان برنامه داشت که به تدریج توسط شرکت نیسان کل شرکت رنو را هضم کند.
این کار با مقاومت شدید هم نیسان و هم رنو مواجه شد و از یک زمانی این شخصیت پر سر و صدا و موفق، که موفق شده بود اتومبیلسازی نیسان را از بحرانش بیرون بکشد و سطح فروشش را بالا بیاورد و حال این شخصیت دردسر ساز شده بود و مقامات فرانسوی با مقامات ژاپنی یکجوری کنار امدند که ژاپنی ها اقای “گوسن” را به اتهام سو استفاده از منابع شرکتی متهم و بعد دستگیر کردند . تا اینجا یک ماجرای مدیریتی است اما از اینجا به بعد مسئله پیچیدهتر میشود، وارد شدن به ژاپن سخت است و خارج شدن از ژاپن هم خیلی راحت نیست.
ولی اقای “گوسن” با کمک چند نفر یار و ساده بگویم مزدورهای ارتش امریکا که زمانی در بِرِه سبزهای* امریکا خدمت کرده بودند و در جنگ با عراق کار کرده بودند و حتی به راحتی به عنوان کادرهای جاسوسی- نظامی امریکا شناخته شده بودند ، اقای “گوسن” موفق شد هواپیمای خصوصی را توسط این افراد اجاره کند و او را در درون یک جعبه سیاه و نسبتا بزرگ جاسازی کردند و با آن هواپیمای شخصی از ژاپن نجات دادند و ایشان به خارج از ژاپن راه یافت.
بیرون رفتن اقای “گوسن” که اساسا یک فروشندهی زبل لبنانی الاصل است ، مسئلهی جدیدی به وجود اورد و ان اینکه اقای “گوسن” حالا می توانست شخصا هم علیه نیسان و هم علیه رنو صحبت بکند . شاید این جنبه جنبهی بس مهمی است ولی بحث من در رابطه با این جنبه نیست . اینکه چگونه یک مدیر صنعتی در چه روابطی با کادرهای سیاسی-نظامی امریکایی و فرانسوی قادر میشود هواپیمای خصوصی را در ژاپن بنشاند ، در یک جعبه مشکی قایم شود و با آن هواپیمای خصوصی از ژاپن فرار کند . این ماجرا مسئلهی تبدیل پذیری قدرت ها را که از جوانب مختلفی امروز در دنیا قابل بررسی است مطرح میکند.
چگونه یک قدرت اقتصادی ، ظرفیت تماس با قدرتهای نظامی ، سیاسی دارد و میتواند کاری را سازماندهی کند که به تصور آدمهای عادی و حتی مقامات بالای ژاپنی نمیرسید و این کار امروز مسائل بزرگی را در صحنهی جهانی به این ترتیب به وجود آورده که گویا اگر کسانی روزی پایشان وارد سازمانهای جاسوسی مانند: “سی آی اِی” شده باشد، در درون این سازمانها جای پای خود را دارند.
*بِرِه سبزها: که یک نیروی ارتش آمریکاست که افرادی بین سرباز و مزدور هستند.