انسان در روابط اجتماعی و در کل روابطى که با دیگران برقرار مى کند در حال دوست داشتن و دوست داشته شدن است.
شما باورتان در رابطه با دوست داشتن و دوست داشته شدن از سوی افرادی که با شما در ارتباط هستند، چگونه است؟
در این تعامل مورد بحث یک رابطه عاشقانه بر پایه هدایایی که به یکدیگر میدهند نیست، مبنای دوست داشتن و دوست داشته شدن در این است که کسی که شما را دوست دارد چه چیزی در شما میسازد؟ و شما متقابلا چه چیزی در او ساختهاید؟ رابطه دوست داشتن و دوست داشته شدن صمیمی ترین رابطه میان دو انسان است. اگر این صمیمیت واقع باشد، طرفین رابطه حتی بدون اینکه بخواهند، دیگری را تغییر میدهند، تغیراتی که حتی شاید هیچ کس به جز خودشان متوجه آن نشوند و هیچ کس هم متوجه تاثیر این کنشها که به این تغییرات میانجامد نمیشوند چون این اثرگذاریها بر پایهی گواهی و شهود و ملموس نیستند. مثال ساده آن به کار بردن کلمه یا لغتی که طرف مقابل از آن استفاده میکند، میباشد. یا مثلا توجه کردن به چیزهایی که برای طرف مقابل شما اهمیت دارد و شاید تا قبل آن برای شما بدون اهمیت بوده باشد. یا مثلا نحوهی خندیدن، راه رفتن، غذا خوردن و…
این تاثیرات در طول دورهی رابطه دوطرفه شکل میگیرد، بروز میکند و حتی با پایان رابطه نیز برخی از این تغییرات از بین نمیروند. با پایان رابطه طرفین به یاد میآورند که قبل از رابطه چه کسی بودهاند و این رابطه چه تاثیراتی بر روی آنها گذاشته است.
اما رابطه یک سری عناصر ظریف و لطیف دارد. کسی که میخواهد دوست بدارد، چقدر خودش را دوست دارد؟ کسی که میخواهد دوست داشته بشود چقدر خودش را دوست دارد؟ و مسئله تنها کمیت این سوال نیست، مسئله این است که چه چیزی را در خودش دوست دارد؟ چه جنبهای از خودش را دوست دارد؟ ممکن است در یک شیفتگی خویشتن، خودمان را بهترین تصور کنیم. این تلقی به صورت ملموس و روشن در کنشها بازتاب پیدا میکند. این کنشها زمانی اهمیت پیدا میکنند که فرد در یک شرایط خاص روحی مانند ناراحتی، عصبانیت و… قرار داشته باشد.
یک تجلی دوست داشتن و دوست داشته شدن، نحوهی بروز انسانها در رابطه است، این نحوهی بروز شامل صداقت و شفافیت، اما نه بر پایه ادعا و گفتمان بلکه بر پایه یک توانایی شنود است.
در این پادکست پروفسور مجتبی صدریا پیرامون این موضوع صحبت کردهاند که شما عزیزان را به گوش کردن آن در ابتدای همین صفحه دعوت میکنم.