محدودهی جغرافیایی هر کشور را
مرزهای آن تعیین میکند و از سوی دیگر مرزها، حکومت و دولت هویت بینالمللی آن کشور را تعیین میکند.
تواناییهای سیاست گذاری و اجرای آن سیاستها در هر کشور امکان بقای نظام سیاسی آن را تضمین مینماید.
وقتی آفریقایی/آمریکاییها به رهبری “مارتین لوترکینگ” تظاهرات یک میلیون نفری خود را در واشنگتن سازمان دهی کردند، بعد از تمام ابعاد استراتژیک و تدارکاتی سازماندهی چنین تجمعی، یک سوال اذهان دنیا را به خود مشغول کرد و آن اینکه: “در این تجمع قرار است چه اتفاقی بیفتد؟” وقتی “مارتین لوترکینگ” پشت میکروفون قرار گرفت و سخنان خود را با جمله معروف “ من رویایی دارم…..” شروع کرد هم سیاست مداران امریکایی و هم مردم دنیا میدانستند دیگر قرار نیست شدت تبعیض و ظلمهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ آفریقایی/آمریکاییها مثل قبل از این تجمع ادامه یابد.
وقتی “رویا” یا “رویاهایی” توسط یک گروه اجتماعی و یا کلیت یک جامعه تقسیم میشود شرایط آن گروه و شرایط آن جامعه تغییر مییابد و از طریق قدرت کلام “رویا” همبستگی و پیوند جدیدی شکل میگیرد.
درباره یک جامعه این همبستگی جدید عبارت است از:”مظمون و مبنای جدید وحدت ملی و همزمان عمق هویت جمعی.”
به نظر میآید جامعه ما با وجود مرزداران غیور که امروز از مرزهای آن نگهداری میکنند و مردم با شعور و شهامتمان رویاهای مشترک خود را با هزینههای زیادی، بر صفحه تاریخ مینگارند این روندها خودآگاهیهایمان را عمق بیشتری داده عمقی که آگاهانه از هویت خود دفاع میکند.