ابوالقاسم فردوسی با این شعر کار بشریت را راحت کرد، این لغت “خرد” که فردوسی اینقدر راحت معادلات هستی را با آن حل کرد، برای امانوئل کانت پیچیدگیهایی داشت که او سعی کرد در هزار صفحه آن را توضیح دهد در کتابی به نام “سنجش خرد”.
از جمله این توضیحات که درباره آن در این کتاب صحبت شده، اصولی است که خرد باید بر آنها متکی باشد، این اصول یا بهتر بگوییم قوانین خرد در صورتی که درست درک شوند، بستری برای پایدارتر شدن نقش خرد بوجود میآورد.
خرد بر پایهی همین اصولی که جایگاه قانون را پیدا کردند می تواند کنش کند، یعنی خردمندانه فکر کردن و یا زندگی کردن از یک طرف نیازمند در دست داشتن این اصول است و از طرف دیگر نه مانند کودکی که هر چه آموزگار به او می گوید بپذیرد، بلکه همانند قاضی که با کمک اصولش می تواند داده ها را بسنجد و تصمیم گیری کند، اثرگذار باشد.
حتی کانت در این زمینه یک گام جلوتر می رود و تعیین میکند که باید داده ها را کشف کرد یا آفرید، یعنی در ذهن خود رویا پردازی نمی کنیم بلکه بر قوانین طبیعت داده پردازی مینماییم و این تفاوتی اصلی است با داده پردازیهای افسانه ایی.
کانت می گوید: ”داده ها را بر پایهی اصول باید سنجید و چنین روندی سرانجامش تولید شناختی خردمندانه است.”
در شرایطی که از همه طرف دعوت میشویم که افسانهای بیندیشیم شاید کانت پنجرهای مناسب برای درک واقعیاتی است که با آنها مواجه هستیم و چنین درکی مبنای یک زندگی خردمندانه میتواند باشد.